سامسام، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

مامانی و گل پسرش

چهل روزگی

امروز نفس زندگی من 40 روزه شد آره گل پسرم امروز وارد چهلمین روزه زندگی قشنگش شد امیدوارم این روزا رو دوست داشته باشه تو این 40 روز خیلی کم خوابیدی دلتم زیاد درد میگرفت ولی منم تمام سعیمو میکردم که زیاد اذیت نشی  تو این مدت واقعا زندگی من و بابا جونت رو زیر و رو کردی با اون لبخندای ریز و نمکی دلمونو حسابی بردی اعتراف میکنم فکر نمیکردم وجودت اینقدر زندگیمونو عوض کنه گر چه فرصت سر خاروندن هم ندارم ولی با یه لبخندت همه چی رو فراموش میکنم راستی تو اولین لبخند واقعیت رو تو بیداری در 1 ماهگیت زدی از اون به بعد هر وقت سر حالی باهات حرف میزنم میخندی بابا جونت که وقتی از سر کار میاد تو رو نمیشه از بغلش گرفت ر...
22 ارديبهشت 1391

16 روز گذشت

سلام نفس مامان تو امروز 16امین روز از زندگیتو پشت سر گذاشتی تو این مدت چون خیلی نا آرومی من نتونستم اتفاقات زندگیتو بنویسم برای همین الان همه رو برات میگم: تو رو شب اول با زردی 6 بستری کردن برای همین ما هر روز به بیمارستان میومدیم تا گل پسرمو ببینیم روزای خوبی نبود برای همین وارد جزییات نمیشم روز 19 فروردین بعد از 5 روز تو رو مرخص کردن و ما با هم به خونه اومدیم شب اول خوب بود فکر کنم تو هنوز فکر میکردی تو بیمارستانی و کسی نازتو نمیخره برای همین شب اول و خوب خوابیدی ولی من خوب نخوابیدم چون شب اولی بود که واقعا مادر شده بودم 20ام تو رو برای چکاپ پیش دکترت یعنی دکتر تهرانی بردیم تست زردیت هم خوب بود و دکتر گفت...
30 فروردين 1391