سامسام، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره

مامانی و گل پسرش

زندگي با تو

سلام عشق من تمامى شكوه و زيبايى رو با اومدن خودت به زندگيه ما هديه كردى بهترين من پسركم چهار سالگى رو به نيمه رسوندى و بزرگ و بزرگتر شدى و حسابى براى خودت مردى شدى بالاخره مرحله از پوشك گرفته شدن رو هم با هم پشت سر گذاشتيم و با جابه جا شدن به طبقه بالا و با اطاق دار شدنت مستقل هم شدى و خودت تو اطاقت ميخوابى ولى پايين تختت و به همراه بابايى و البته مرحله ديگه هم رفتن به مهد بود كه اول قرار بود به مهد زبان برى ولى چون فارسى رو هنوز روان صحبت نميكنى قرار شد تا سال آينده رزرو باشى براى همين به مهد اسباب بازى كه يه خيابان با ما فاصله داره ميرى البته فقط روزهاى زوج چون يكشنبه و سه شنبه مونتسورى دارى و البته يكشنبه ها عصر كلا...
13 آبان 1394

سام و سه سالگی

سلام جیگرم: پسر خوبم اوضاع و احوال سه سالگی چطوره؟شیطنتا که حسابی زیاد و زیاد تر شده و البته که مامان هم صبور و صبورتر اگه اینطوری نباشم که کلام پس معرکه است وروجک سه شنبه هم رفتیم برای مشاوره سه سالگی که البته از نظر خانم علوی تو خیلی پسر معقولی هستی و همه چی عالیه و البته که از نظر من و بابایی هم تو بهترینی از همه نظر ولی بعضی وقتا تحمل منه که کم میشه چون حرف گوش نکردنا زیاد شده ولی خوب اینا همه اقتضای سنته پسرکم و البته که مشغولیت این روزای ما گرفتن شما از پوشک که هنوز ما در گیرشیم بازیگوشیای زیاد باعث شده که وقتی از دستت در میره تازه یادت میاد که بگی مامان جیش کردم ولی خوب این نیز بگذرد با هم بالاخره...
4 ارديبهشت 1394

جشن تولد سه سالگی

سلام پسرم خوبم مهربونم: شما سه ساله شدی و بزرگ شدی و قد کشیدی در کنار ما و ما هر روز از بودنت و داشتنت خوشحالتر و سرزنده تر باش بخند و زندگی کن و به ما امید و انگیزه بده برای لحظه لحظه با تو بودن تا بتونیم لایق پدر و مادر تو بودن باشیم تولد سه سالگیت رو در کنار دوستای خوبمون جشن گرفتیم تا همیشه یه شب خوب که بازم دلیلش تو بودی تو خاطره هامون ثبت بشه سبی که در کنار تو به همه خوش گذشت و همه لذت بینهایت بردن تم تولدت مک کویین بود که شامل سه رنگ سفید و قرمز و مشکی میشد و اما گزارش تصویری از جشن ما: کارت دعوت تولدمون به سمت محل تولد خوش آمد گویی و جهت مراسم که خاله آزا...
4 ارديبهشت 1394

آتلیه سه سالگی

سلام بهنرینم: سه سالگیت مبارک پسر خوبم ممنونم که با بودنت به ما زندگی دادی که پر از عشق و شادیه شما سه ساله شدی و طبق روال هر ساله ما رفتیم آتلیه تا سه سالگیت رو هم تو قاب تصویر موندگار کنیم(البته که مامانی هم عشق عکسه) عاشقتم زندگی من با این ژستای قشنگت خیلی خوب با خانم عکاس همکاری کردی عزیزم اینم از آقای عشق مک کویین یا به قول خودت گنونی همه یزندگی من دوست دارم که انقدر خوب و دوست داشتنی هستی برای چکاپ 3 سالگی هم رفتیم پیش دکتر امینیان که خوشبختانه وزنت رو نمودارت برگشته بود 13800 شدی و احتیاج به آزمایش خون نبود و من و از فکر درآوردی قدت هم 94.5 شده و همه چی به نظر آ...
4 ارديبهشت 1394

پسرک سه ساله من

14 فروردین دیگه ای از راه رسید روزی که برای ما بهترین روزه زندگیمون شده و تقویم زندگی ما رو برجسته و زیبا کرده سه سال پیش خداوند شما رو به ما هدیه کرد و بعد از اون زندگی ما رنگ و بوی دیگه ای به خودش گرفت رنگ شادی و سرزندگی رنگ عشق و دوست داشتنی وجودی که از ما بود و از ما جدا بود پسری که با هر لحظه لحظه بزرگ شدنش ما بیشتر و بیشتر دلباختش شدیم و معنا و مفهوم زندگی ما شد و هدفی بزرگ برای بهتر و بهتر شدن زندگی قشنگ سه نفرمون ممنونم از اینکه هستی و امیدوارم پدر و مادر لایقی برای تو نازنین باشیم دوستت دارم بیشتر و بزرگتر از هر دوست داشتنی نوروز 94 هم گذشت و لحظات قشنگی رو کنار هم بودیم هفته اول رو تهران بودیم ب...
19 فروردين 1394

من اومدم

سلام پسرکم: بهترین من با نو شدن سال به بهترین روز خدا برای من و بابا هم نزدیک میشیم یعنی 14 فروردین روز قشنگی که تو وارد زندگی ما شدی و لحظه لحظه زندگی ما رو پر از شادی کردی سه سال از اومدن به زندگی ما میگذره با اومدنت که همه چیزه ما شدی ما با تو خندیدیم و گریه کردیم شاد شدیم و غمگین خوابیدیم و بیدار شدیم همه چیزه ما در تو خلاصه شده توئی که به زندگی ما رنگ و بو دادی و با تو معنی قشنگ زندگی رو فهمیدیم تمام لحظات ما در شادی تو و برای تو خلاصه شده البته که تو این مدت هم کم مامان و اذیت نکردی ولی تمام اون اذیتا با کلمه مامانم که از دهنت در میاد فراموش میشه با هر مامانم که میگی من و عاشقتر میکنی و از خدای بزرگم سپاسگزار تر برای داشتن ...
24 اسفند 1393

کلی مهمونیهای خوب

همه دلخوشیه من سلام: هر روز که از کنار تو بودن میگذره من بیشتر خدا رو شکر گذار میشم که من و لایق مادر بودن دونسته و هر لحظه به خاطر تو از خدا ممنونم هر روز کلمه جدیدی به دایره لغاتت اضافه میشه و من هر روز خوشحالتر: مهد کودک:مهد تودک با تاکید روی ک عمه آرزو: عمه اووز         عمو سعید :عمو ادید      حمید : امید         عقب : عبق      خاله : آله              رومینا : نانا    بردیا : بردیبا یا بردی  ...
10 آبان 1393

سفرنامه دهم

سلام همه زندگی من: اومدیم البته که با تاخیر ولی  ایندفعه نه بخاطر تنبلی مامانی بلکه بخاطر خراب شدن دوربین که نمیتونستم عکسا رو به کامپیوتر انتقال بدم خوب ما از 28 مرداد تا 6 اردیبهشت سه نفری راهی مسافرت به شمال غرب کشور شدیم از اینجا رفتیم تبریز دو روز رو تیریز یا به قول شما تبیز بودیم از اونجا رفتیم سرعین یه شب رو اونجا بودیم بعد هم راهی آستارا و بندر انزلی شدیم در آخر هم به ماسوله رفتیم و بعد هم که برگشتیم تهران و اما گزارش تصویری این مسافرت عالی که خیلی از کنار پدرت بودن لذت بردی و خوش گذشت: این از کمک راننده خندان ما همه جا در حال بازی با ماشینات بودی اینجا هتل پارس الگلی تبریز ...
10 آبان 1393

بازم دیر کردیم...

سلام گل مامان بازم دیر کردیم اونم سه ماه: با این همه شیطنت و خرابکاری دیگه وقتی برای مامانی نمیزاری تا بتونم به این کارا هم برسم واقعا گذر زمان و نمیفهمم هر لحظه من و درگیر خودت کردی تو این سه ماه خیلی اتفاقا افتاده که همه رو کم کم مینویسم البته اگر بزاری تو ماه گذشه 4 تا دندون آخرت هم دراومدن و مثل بقیه دندونات اصلا ما رو اذیت نکردی از این بابت ازت خیلی ممنونم آخه همیشه تحملت خیلی زیاده و اما حرف زدن که همچنان کلمه کلمست و بعضی وقتا دو سه کلمه میشه:من لالا بارک که ک رو به شدت میگی داغ:داخ  مرغ:مرخ   علی:ائی  حمید امید   مریم:نم نم   هلو:الو   فلفل:بلبل&...
25 شهريور 1393