اولین نوشته
سلام به عزیزترین موجود زندگی
مامانی قبل از اینکه این وبلاگ رو برات راه بندازه توی یه دفتر شروع کرده بود به نوشتن برای هدیه زندگیش ولی الان میخوام اون مطالب رو به اینجا برات انتقال بدم تاریخها رو هم برات مینویسم
سلام عشق من
امروز هفتم مهر 1390 با امروز 53روز میشه که من میدونم تو وارد زندگی ما شدی تویی که با اومدن خودت برکت و عشق و توی زندگی من و پدرت ارزونی کردی برکتی که با بزرگ شدنت بیشتر و بیشتر میشه چون تو عزیز من حاصل عشق مامانی و بابایی
از روز اولی(16 مرداد) که فهمیدیم تو به جمع 2 نفره ما اضافه شدی تصمیم گرفتم برات بنویسم میخوام باهات صحبت کنم درد دل کنم و بهت عشق بورزم و خلاصه هر چیزی که مربوط به تو و ما میشه رو باهات در میون بگذارم تا وقتی بزرگ شدی بدونی وجودت چطور زندگی ما رو عوض کرده
میدونم که با اومدنت شادی توی زندگی ما فراوون میشه و ما رو در عشق خودت غوطه ور میکنی
ما هنوز نمی دونیم که تو دخملی یا پسر ولی بهر حال فرقی نمیکنه چون به هر حال زندگی ما رو با وجود نازنینت تغییر دادی
و ما از وقتی که به وجود تو پی بردیم تمام سعیمون بخاطر تو و خوشبختی تو فرشته زندگیمونه
پدر بزرگ و مادر بزرگت از وقتی فهمیدن تو قراره وارد زندگی ما بشی دیوانه وار خوشحال شدن و هنوز نیومده اولین کادو رو مادربزرگت برات خریده
ما به یه خونه 1 خوابه اسباب کشی کردیم ولی پدر یه اتاق خوب و عالی برای تو درست کرده تا من بتونم یه اتاق خوشکل برای عشقمون درست کنم
تو الان 79 روزته هنوز من حضورت رو در خودم حس نمیکنم ولی باور کن که عاشقتم و پدرت هر روز بیشتر عاشقت میشه
قول میدم یه زندگی که لیاقتش رو داری با پدر برات درست کنیم چون تو لایق بهترینها هستی
عاشقتم:مامان سولماز