یه روز خوب
سلام همه زندگی من:
امروز یکی از روزای خیلی خوب من و تو بود بعد از گذشتن تقریبا 2 هفته از زدن واکسن 18 ماهگیت که علاوه بر تب باعث شده بود اخلاقتم خیلی بد بشه امروز به روال سابق برگشتی
آخه از اونجایی که شما خیلی پسر خوبی هستی مخصوصا توی جمع و همه عاشق رفتار اجتماعی شما هستن بعد از واکسن خیلی نق نق و و بغلی شده بودی و به غیر از بغل من و بابایی بغل هیشکی نمیرفتی و ورد زبونت فقط کلمه نهههههه بود اونم به شکل خیلی غلیظ حسابی هم خودتو خسته و کلافه کرده بودی هم من و بیشتر روزا خونه مامان جون بودیم ولی اونجا هم همش به من چسبیده بودی و جرات نداشتم برای یه لحظه جایی برم همش گریه میکردی و این همه رو متعجب کرده بود
ولی الان دو سه روزه که بهتر شدی مخصوصا امروز که از همیشه سر حال تر بودی از صبح با خنده پاشدی و با هم کلی نای نای گوش دادیم و رقصیدیم و کلی برای مامانی دلبری کردی و خندیدی و باعث شدی از مادر بودنم کلی لذت ببرم الانم که تو خواب نازی و مثل روال بعد از گرفتنت از شیر روی مامانی خوابیدی که چقدر من عاشق این کارتم
دیشب هم بابایی بعد از مدتها زود اومد خونه و تونستیم سه تایی بریم پارک تا پسر گلم کلی تاب بازی و سرسره بازی بکنه و یه بلال گنده رو هم تا ته خوردی
جمعه شب هم 26 مهر رفتیم تولد خاله شکوفه و پرنیا که شما کلی رقصیدی و به همه یه حال اساسی دادی
اینم چند تا عکس از این روزا:
پسر خوشتیپ من که همه عاشق تیپش شدن و گفتن برات کلی اسفند دود کنم چشم نخوری
بهترین هدیه های زندگی من که هر لحظه به خاطر داشتنتئن خدا رو شکر میکنم
ماهان.النا.عسل.پرنیا.مبینا.دریا.رومیناو گل سرسبد جمع سام من
حسابی گانگستری میخواد ایستاده از سرسره بیاد پایین وروجک
پسرم دراز میکشه و با اشاره از مامان جون باباجونش مخواد رو پاش دراز بکشن
سامی رو گذاشتیم تو قابلمه بپزه برای شام شبمون اونم ترانه کمک آشپزه
سام وشکمش اینجا پسرم تب داشت و حسابی بیحال بود
سام و استخر توپ کلاسش
تو ماشین گیج و خواب آلو
پدرو پسر
از اونجایی که توی رستوران جا پیدا نمیشد پسرم روی دست عمو سعیدش نشسته بود
و بالاخره شما یه کلمه جدید یاد کرفتی کو؟که البته یه چیزی بین تو و دو تلفظ میکنی نه رو هم که به طور غلیظ میگی آره و باشه رو هم که باسر نشون میدی و ماما و بابا وصدای سگ که ها ها و دیگه هیچی
اینم از روزگار من و شازدم