ما اومدیم
سلام دوست جونا
ما اومدیم ولی نه از مسافرت بالاخره مامانی تنبلی رو کنار گذاشت و بعد از یک ماه و نیم اومده تا کلی خبر از این مدت پسر گلش بده بریم سر اصل مطلب:
رفتیم شیراز 3 هفته شیراز بودیم و کلی ترکوندیم به دوستای مامانی سر زدیم کلی بیرون رفتیم باغ رفتیم و همه جا آتیش سوزوندیم و مهمتر از همه تنبلی رو کنار گذاشتم و شیراز تصمیم گرفتم راه رفتن و شروع کنم و راه رفتممممممممممممم
وای که من عاشق صدای قدماتم وقتی روی سرامیک راه میری
خلاصه که هر جا هم که رفتیم یه بساط آب بازی برای شما به راه بود و اما شیراز از نگاه دوربین:
سام خونه خاله منصوره به همراه ملیکاو سجاد که البته پسرم به تنهایی خونه رو منفجر کرد
اینجا هم خونه خاله رخساره است که آقا از خواب بیدار شدن و حسابی ترکوندن
اینجا هم جای مورد علاقه سام در خونه مادر جون
ساکت صدا ندین پسرم خوابه
این پسر و فقط بزارن آب بازی
پسرم خیاط شدی ؟؟؟؟؟؟
پسری رو شیراز بردم ایرانلند که خیلی خوش گذشت به عزیز دلم
پسرم اون هندونست نه توپ
چه آشی بخوریم ما
اینم پسرم توی قطار که از شیراز برگشتیم
با آقا سام سوار مترو شدیم رفتیم خونه مامان جونش که یه سره کل مترو رو راه رفت با همه دوست شد و شکلات گرفت هر ایستگاهی هم که قطار نگه میداشست میخواست پیاده شه
معرفی میکنم سام هری پاتر
اینم مدل جدید خوابیدن
پسری رفته هایپر برای مامانی خرید کنه
من نمیدونم این بچه ها چه علاقه ای به پفک دارن
پدر و پسر
راستی با پسری از چهارشنبه 12 تیر رفتیم کارگاه مادر و کودک پرورش دو روز در هفته میریم و دوستای خوبی پیدا کردیم اینم پسری توی کلاسه اولش بازی آخرشم بازی
و اما توی این مدت که نبودیم :
توی راه رفتن استاد شدم
از پله ها بالا و پایین میرم
غذامو با کمک مامانی خودم میخورم
حسابی شیطون شدم و عمو سعید که بهم میگه سونامی
خودمو موش میکنم
بوس میفرستم بوس میدم اونم با دهن باز
بای بای میکنم
نماز میخونم از نوع نشسته مثل پیرا و ایستاده حسابی هم ذکر میگم و تسبیح میندازم
اتل متل یاد گرفتم
اجزلی صورتم و بلدم مخصوصا زبونم که حسابی زبونک در میارم
حرف اما هنوز نه......
تا بعد