سامسام، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

مامانی و گل پسرش

بعد از 1 ماه تاخیر

سلام عشق من مامانی بعد از یه تاخیر 1 ماهه و بعد از یه مسافرت 16 روزه با کلی حرف اومده جونم برات بگه که ما 7 خرداد به همراه مامان جونت رفتیم شیراز شهر مامان خیلیا تو شیراز منتظر بودن شازده من و ببینن خاله زهره و سارا و دیبا که همش مشغول بازی با تو بودن و یه لحظه ازت غافل نمیشدن سارا و دیبا در کنار سام شیراز ما به یه عروسی رفتیم و همینطور تولد روژینا دختر خاله مریم واکسن دو ماهگیت رو هم شیراز زدیم که خدا رو شکر زیاد اذیت نشدی آخه تو مثل خودم خیلی صبوری تب هم نکردی ایشالا بقیه واکسنات هم همینطور باشه عزیزم خاله رباب هم برای دیدن تو از اهواز اومد ما 16 روز شیراز بودیم و برای کارای مسافرت مامان جون ...
14 تير 1391

اولین مسافرت

سلام گل پسرم تو امروز وارده 54 امین روز زندگیت شدی حسابی شیطون شدی و دل مامان و بابا رو با اون خنده های نمکی آب میکنی منتظری تا باهات حرف بزنن تا حسابی بخندی هفته پیش دوشنبه 26 اردیبهشت رفتیم مشهد تا پدربزرگ و مادربزرگ و کلا خانواده پدری شما رو ببینن آخه میدونی که تو ادامه دهنده نسل جعفرزاده هستی یه مهمونی حسابی برای شما ترتیب داده بودن و بابابزرگت خیلی خوشحال بود خیلی خوش گذشت و همه متفق القول میگفتن شبیه بابا نویدی منم اینم عکس شب مهمونی خانواده سه نفره ما تولد رومینا خانم همراه با مهمونی تو شب 4 شنبه هم با مامان جون و باباجون بردیمت حرم زیارت امام رضا تو تمام مدت خواب بودی خاله...
5 خرداد 1391