بعد از 1 ماه تاخیر
سلام عشق من
مامانی بعد از یه تاخیر 1 ماهه و بعد از یه مسافرت 16 روزه با کلی حرف اومده
جونم برات بگه که ما 7 خرداد به همراه مامان جونت رفتیم شیراز شهر مامان خیلیا تو شیراز منتظر بودن شازده من و ببینن خاله زهره و سارا و دیبا که همش مشغول بازی با تو بودن و یه لحظه ازت غافل نمیشدن
سارا و دیبا در کنار سام
شیراز ما به یه عروسی رفتیم و همینطور تولد روژینا دختر خاله مریم
واکسن دو ماهگیت رو هم شیراز زدیم که خدا رو شکر زیاد اذیت نشدی آخه تو مثل خودم خیلی صبوری تب هم نکردی ایشالا بقیه واکسنات هم همینطور باشه عزیزم
خاله رباب هم برای دیدن تو از اهواز اومد ما 16 روز شیراز بودیم و برای کارای مسافرت مامان جون که میخواد برای مراسم ازدواج دایی محسن به انگلیس بره برگشتیم
دو روزه دیگه تو 3 ماهه میشی منم دنبال یه آتلیه خوب میگردم که از شازده پسرم عکسای قشنگ بگیره یه کم لاغر شدی چون خیلی کم میخوابی ولی وقتی بیداری حسابی ذوق میکنی و با مامانی میخندی راستی از روز 5 شنبه 5 روزه پیش هم یاد گرفتی پاتو فشار بدی و خودتو یه وری کنی روی شکم هم خیلی خوب میخوابی ولی خواب شبت خدا رو شکر بهتر شده
وقتی رو شکم میخوابی
50 روزگی
50 روزگی
عاشق موهاتم
وقتی خوابی خیلی معصومی
وقتی میخندی زبونتم در میاد
اخمات منو کشته
از چی تعجب کردی؟
تولد رژینا 65 روزگیت
خواب روی پای مامانی حال میده
عاشقتم
70 روزگی
تولد خاله شیرین در 2 ماهگی من