از شیر گرفتن پسری
سلام جیگر مامانی:
بالاخره اون روزی که خیلی نگرانش بودم رسید از شیر گرفتن شما با اینکه خیلی دوست داشتم تا 2 سالگی بهت شیر بدم مجبور شدو این کار و توی 18 ماهگیت انجام بدم به دو دلیل:
اول اینکه دیگه زخمای مامانی بینهایت غیر قابل تحل شده بودن و شیر خوردن تو برای من فقط گریه و درد و عذاب غیر قابل تحمل بود
و دوم اینکه اصلا غذا نمیخوردی و همه گفتن اگه از شیر بگیرمت درست میشه که همینطورم شد
مامانی بعد از برگشتن از مسافرت یعنی 25 شهریور با رفتن به خونه مامان جون تو رو از شیر گرفتم و برخلاف تصوری که داشتم تو خیلی همکاری کردی روز اول ساعت 5 تا 6 صبح گریه کردی و من و بابا جون و مامان جون هم با تو گریه کردی دو شب بعد دو بار یه بار ساعت 1 نصفه شب و بار دوم 6 صبح بیدار شدی ولی شبای بعد دیگه قبول کردی تا یه هفته تو خواب غر غر کردی ولی دیگه خوب شدی واقعا ازت برای این همکاریت ممنونم
اینم چند تا عکس از ماه گذشته:
سام توی محل کار عمو حمید بانک سامان
پسرم عاشق این خرسی شد برای همین رفتیم یکی براش گرفتیم
سورنا ملینا و سام
پسری مشغول تماشای تلوزیون
سام و بابایی به اتفاق عمو امین در مهمانی سالگرد ازدواج خاله بهاره و عمو امین
سام توی محل کار جدید بابا نوید
سام و مامان رییس میشن
یعنی خوابیدنتم مثل باباته
سامی در حال صحبت کردن با خاله سمیرا و بوس فرستادن
سام در ترم جدید کارگاه مادر و کودک
سام و مامانی در آبشار تهران
اینم از روزگار ما و پسری