سامسام، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 9 روز سن داره

مامانی و گل پسرش

ما برگشتیم

1391/6/19 19:01
نویسنده : سولماز
1,113 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از  دو تا مسافرت 11 روزه به مشهد و شیراز ما برگشتیم

اول رفتیم مشهد با ماشینمون که توی راه هم تو هم من خیلی اذیت شدیم چون شما عادت داری رو شکم بخوابی و تو ماشین نمیتونستی و همش تو بغل مامانی بودی که هم تو اذیت شدی هم مامانی

همه خانواده بابایی از دیدن نفس من خیلی خوشحال شدن مخصوصا اینکه شما به همه لبخند میزدی و با هیچکس غریبی نمیکردی همه رو عاشق خودت کردی حتی عمو مجیدت که علاقه ای به بچه نداره با دیدن عشق من هوس کرده بچه دار شه 3 روز مشهد بودیم و حسابی خوش گذشت در ضمن اینکه شما اونجا حسابی سینه خیز راه افتادی و شروع به خوردن آب جوشیده کردی

مشهد 2 قلوهای خاله فرشته رو دیدیم همینطور با خاله تکتم اینا رفتیم طرقبه بعدش من و تو با پرواز ساعت 3:15 صبح جمعه رفتیم شیراز پرواز خوبی بود چون سه تا صندلی مال ما بود و تو راحت خوابیدی شیراز هم مامان جون با دیبا و محمدرضا اومده بودن دنبالمون وقتی خونه مادرجون رسیدیم ساعت 5 صبح بود که جنابعالی بیدار شدی شروع کردی بازی و خندیدن

خوشبختانه از روزی هم که به شیراز رسیدیم چشم راستت که حسابی سرما خورده بود و مجاری اشکیت که هنوز بسته بود خوبه خوب شد و مامانی حسابی خوشحال شد

شب هم رفتیم عروسی خاله سارا 10 شهریور عروسی خوبی بود ولی پسر گلم از صدای کل حسابی ترسیده بود و گریه کردی که مامان جون آرومت کرد

پسرکم شیراز یاد گرفتی دست بدی یعنی آخر 4 ماهگیت که خیلی با نمک هم اینکارو میکنی حسابی هم سینه خیز میری و همه چی رو تو دهنت میکنی شیراز خونه خاله مریم و خاله هدی رفتیم و خاله رباب از اهواز اومد به خاطر تو

حسابی با خنده هات دل همه رو آب کردی قربون پسر خوش اخلاقم بشم

5شنبه 15 شهریور هم برگشتیم به خونه که حسابی بابایی دلش برات تنگ شده بود و منتظر دیدنت بود

امروز هم که 19 وقتی خواب بودی یه لحظه چشم برگندوندم از روی تخت افتادی زمین که سرت درد گرفت خیلی گریه کردی و مامانی رو حسابی ترسوندی منم کلی گریه کردم آخه وروجک من تو خیلی وول میخوری

مامانی من طاقت یه لحظه ناراحتی تو رو ندارم به خاطر من و خودت بیشتر مواظب خودت باش

چند تا عکس از این چند روز:

پدر و پسر

این شب تولد بابا نویدت

تولد

شب تولد بابا نوید رفتیم فرحزاد با عمو سعید اینا

مشهد

اینجا هم مشهد خونی دایی حسین

ایلیا و ارشیا

اینا هم ایلیا ارشیا دو قلوهای خاله فرشته

وروجکا

اینم عمه آرزو با پرهام و ارشیا

شب عروسی

اینم پسرم تو شب عروسی

وروجکا

سارا و دیبا با گل پسرم

پسرم

اینم پسرم با عموی مادربزرگش بزرگ خاندان طارمی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)