سامسام، تا این لحظه: 12 سال و 27 روز سن داره

مامانی و گل پسرش

اولین نوروز

1392/1/12 1:50
نویسنده : سولماز
834 بازدید
اشتراک گذاری

عیدتون مبارککککککککککککککککککککککککککککککککککک

میدونم که 12 روز تاخیر داریم ولی همش دلیل داره توضیح میدم

همونطور که قبلا هم گفتم روز 29 اسفند ساعت 2.5 ظهر به سمت مشهد رفتیم تا عید رو در کنار خونواده پدری باشیم اما قبلش در کنار سفره هفت سینمون که اولین هفت سین پسرم بود چند تا عکس یادگاری گرفتیم:

هفت سینسام

پسرک شیطون مامانی که تا روی میز گذاشتیمش رفت سراغ سنجد

سام

سام

ما سه نفر

بعد از عکاسی رفتیم فرودگاه و به مشهد روانه شدیم

تا روز یکشنبه 4 فروردین هم در مشهد کلی خوش گذروندیم عیدی گرفتیم و البته که آتیش سوزوندیم اونم از نوع حسابیش هیچ جایی از نگاه تیزبین پسرکم دور نمود و البته که همه عاشق نفس مامان با اخلاق خوبش و مهربونیاش شدن

سام

این مدل مشهدی غذا خوردن شماست توی ظرفشویی مشغول آب بازی و در اون بین هم اگه دوست داشتین یه کم غذا

روز سال تحویل رو در کنار خانواده عمع آرزو بودیم که طبقه پایین خونه عزیز جون زندگی میکنن بعد از صرف ماهی پلو سال جدید و جشن گرفتیم

سام

بابایی و سام پدر بزرگ عمو شفیع و پرهام جون پسر عمه گلتون

واون کیک هم اولین کیک تولد شماست که عمه جون زحمت کشیده بود پیشاپیش گرفته بود

سام

مشغول بررسی اتاق پرهام

سام

اینم بعد از سال تحویل مشغول بازی

سام

بزن بریم فضولی

سام

یعنی من عاشق شما دو تا مردای زندگیمم با اون تیپتون

سام

آقای مهندس یه سوال ایراد این کنترل چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سام

پسرم مشغول تغییر دکوراسیون خونه عزیز جونشه مزاحم نشید

سام

آقای پدر در تلاش کفش کردن پای شما

سام

من و شما آماده برای عید دیدنی رفتن

سامسامسام

اینجا که شما تشریف بردید پاسیو نه محل رفت و آمد

سام

فکر میکنم لبه رختخواب جای خوبی برای نشستن نباشه

سام

یعنی رفته بودیم عید دیدنی همه چیز از روی میزا برداشته شد که شما راحت بالا پایین بریدو شما هم که از لبه میز آویزون بودید

سام

عاشق این آرامشتم

سامسام

اونجایی که تشریف بردید کابینته و اونم پیاز تو دستتون امره دیگه ای باشه

سامسام

اینم عیدی عمو سعید که کلی باهاش حال کردی

و بالاخره ما برگشتیم ولی مامانی دو روز مریض بود بعدم خاله هدی اینا اومدن پیشمون بعدم که تا دیشب خاله تکتم و آرتای شیطون پیشمون بودن

یه اتفاقات دیگه هم افتاده که الان نمیتونم بگم چون شما خوابیدی ولی کم کم داری بیدار میشی ساعتم که نزدیک 2 نصفه شبه پس تا صبح

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

lمامان اریا و پریا
16 فروردین 92 11:17
دوست عزیز سال نو را بر شما و خانواده محترمتان تبریکگفته بهترینها رو براتون ارزومندم عکساتون هم خیلی قشنگه