پسری به حمام میرود
نفسم همه زندگی من سلام
مامانی اومده با کلی حرف برای گل پسرش:
مامان جونت از مشهد تشریف آوردن با یه هواپیمای خوشکل به عنوان سوغاتی پسرم
رفتیم حمام ولی یه کم متفاوت با همیشه چون ایندفه شما توی وانتون نشستین و کلی آب بازی کردی و خوشحالی کردی قربون پسرکم بشم تا الان رو پای خودم میزاشتم و میشستمت ولی پسرم به قدر کافی بزرگ شده و دیگه میتونه تو وانش بشینه:
وقتی هم که میخوابید نمیشه تو تخت خودت گذاشتت چون اینقدر وول میخوری گیر میکنی یه گوشه و زود بیدار میشی در نتیجه رو تخت مامان بابا میخوابی و اینطوری دورت رو سنگر میچینم:
راستی فردا هم طبق روال هر ساله با خانواده پدریتون داریم میریم شمال عمو مجیدتون هر سال ویلا میگیره و همه خانواده رو دور هم جمع میکنه و خیلی خوش میگذره شما پارسال هم بودید منتها تو شکم مامانی ولی امسال خودتون با پای خودتون تشریف میارید و قراره که حسابی به نفس مامانی خوش بگذره اینم سام مامان تو چمدون:
و بالاخره عشق من در حال سرک کشیدن به همه جای خونه:
آخه من نمیدونم شما اونجا چی میخوای؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟